ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
سلام.
میدونم خیلی زود به زود مطلب میذارم! میدونم که احتمالا کسی برای مطالبم تره هم خورد نمیکنه! همه ی اینها رو میدونم؛ ولی مینویسم شاید یه خورده زحمات!! مسئولین و اساتید دانشگاه رو جبران کرده باشم!
القصه...
بالاخره دفاع کردیم! هر سه تامون!
واسه توضیح بیشتر الان حوصله ندارم. ولی خوشحالم که دارم از چاهی که توش افتاده بودم، در میام بیرون. این مدت خیلی سعی کردم افراد جدید الورود رو آگاه بکنم از دامی که پهن شده تو دانشگاه برای عمرشون و پولشون.
خوشبختانه موفق هم شدم و تا حالا فکر کنم 4-5 نفری رو منصرف کردم. اگه یه نفر همین حرفها رو به خودم میگفت، قطعا ترجیح میدادم دوباره کنکور بدم.
بگذریم....
7 نسخه از پایان نامه رو دادم صحافی. هر نسخه ش 14 هزار تومن و خودم هم میدونم گرون واسم حساب کردن. ولی حوصله نداشتم بیشتر بگردم تا ارزونترش رو پیدا کنم. اولین مغازه خدمات صحافی که دیدم باز هست، رفتم سراغش و سفارش چاپ دادم.
قبل از چاپ هم کلی ماجراها اتفاق افتاد که مهمترین اونها دعوای اساسی و حسابی با استاد راهنما بود که دوست ندارم اصلا راجع بهش صحبت کنم چون خیلی ازش دلگیر هستم و واقعا دلم ازش پر بود و هست. اگه به حق الناس باشه، به خاطر عمری که از من به هدر رفته به خاطر بی مسئولیتی ایشون در راهنمایی کردن، من حلالش نمیکنم. اون روز هم که دعوامون شد (به خاطر اینکه ازم مقاله میخواست و با اجبار هم میخواست) فقط به خاطر اینکه از من چند سالی بزرگتر هست، جر و بحث رو ادامه ندادم و در جوابش که گفت "برو بیرون!"فقط گفتم چشم. و این رو برای شما تعریف کردم که بدونین اگه بیاین دانشگاه بناب، سرنوشتی بهتر از این در انتظارتون نیست! "زیاده خواهی در قبال ارائه ی هیچ آموزشی"
اما تسویه حساب و نکات جالب اون بماند در اولین فرصت مناسب....
راستی، الان دیدم دو نفر تو خرداد ماه برام پیام گذاشتن، واقعا شرمنده شدم که نتونستم انجام وظیفه کنم و بهشون بگم که برادر عزیز و خواهر گرامی که بهم پیام دادین؛ دانشگاه بناب واسه کارشناسی هم مناسب نیست!! چه برسه به ارشد و دکتری!
والسلام علیکم....