سلام مجدد به بازدید کنندگان گرامی
خیلی خوش اومدین
ببخشید یه خورده گرد و خاک گرفته اینجا رو! تا شما یه دور بزنین من سریع وبلاگ رو یه جارو بزنم
روزگار خوبه! خدا رو شکر.
مستقیم برم سر اصل مطلب! خاک تو سر هرچی دانشکاهِ دانشگاه نما هست!
از بس که دیدم ساده ترین مسائل و مطالب رو هم باید یاد داد و هی تکرار کرد، اومدم یه دوره آموزشی تهیه کردم برای آموزش تعمیر چراغ های LED
به امید خدا به زودی منتشر میشه و لینک اون رو تو همین پست میذارم
راستی درباره اوضاع مملکت که یه چند وقتی به هم ریخت بگم. البته الان که دارم اینو مینویسیم اوضاع آروم شده. در کل اصلا نگران نباشین. این مملکت صاحب داره. این مملکت شیعه خونه ی امام زمان هست. فکر کردن شوخیه....
تو این مملکت کم و کاستی هست. نه که نباشه. اما قابل اصلاح هست. هیچکی به خاطر چیکه کردن شیر آب، کل خونه رو خراب نمیکنه! خونه ش رو هم نمیفروشه! مملکت خونه ت هست، نه هتل که تا تقی به توقی خورد پاشی بری! بایدِ بایدِ باید بمونی، وایستی و تلاش کنی تا مملکت رو بسازی و آباد کنی. نه اینکه هیچ کاری نکرده انتظار مملکت آباد و گل بلبل داشته باشی مثل فلان کشور خارجی.
خلاصه تو شلوغی ها در نیاین بیرون که خدای نکرده اتفاقی براتون نیفته.
مواظب خودتون باشین.
سلام
یعنی با این روال من مطلب مینویسم، کسی فرصت میکنه بخونه؟؟!!
چه تغییراتی تو این مدت پیش اومده....
خودم اگه برمیگشتم دو سال قبل، حتی به ذهنم خطور نمیکرد همچین تغییراتی تو زندگی ممکنه پیش بیاد! حالا پیش اومدن یه حرف هست، خودت بری سراغش و بخوای خودت این تغییرات رو تو زندگیت اعمال کنی یه حرف دیگه!
سلام به همه ی بازدید کننده هایی که مشتاقانه فکر میکنن یه وبلاگ پیدا کردن که بهشون اطلاعات مفید میده!
چه سلام طولانی ای شد! ( آخه این چه وضعشه...این هم شد کلمه؟ طولانی ای!! خب نمیشه گفت چه سلام طویلی؟ نه...بدتر شد! چه سلام درازی؟...نه...نه...! هیچی اصلا بیخیال!)
خب...میبینم که یواش یواش رنکینگ وبلاگ اومده پایین بعد از 3 سال فعالیت نداشتن...اشکال نداره. سرتون سلامت... مواظب باشین انگیزه تون، امیدتون یا به قولی حال دلتون پایین نیاد.
چند وقت پیش دیدم برام sms اومد با این محتوی که دانش آموخته ی دانشگاه بناب، جهت نظرسنجی به این لینک مراجعه کنید و... خلاصه میخواستن بدونن الان تو چه وضعی هستیم.
یا للعجبا!! اشک شوق تو چشمام جمع شد! دانشگاه میخواد بدونه ما الان تو چه وضعی هستیم؟!! نه بابا.... خسته نباشی دلاور....خدا قوت پهلوان.... بعد از این همه مدت تو دانشگاه به این نتیجه رسیدن که خب...بیاین ببینیم این مزخرفاتی که به خورد دانشجوها دادیم، به دردشون خورده یا نه؟!! که منم کاملا عین واقعیتی که الان توش هستم رو منعکس کردم. خلاصه ش این میشه:
مطالب آموزش داده شده در بازار کار چقدر کاربرد دارد؟ خیلی خیلی کم
بگذریم....
همچنان معتقدم آموزه های دانشگاه چندان به درد بخور نیست. چون دارم نتیجه ش رو میبینم...مسئولین دانشگاه عمدتا افرادی هستن که خودشون رو به زور چپوندن تو دانشگاه برای گرفتن حقوق و ارتقا رتبه و....که اصلا عین خیالشون هم نیست دانشجو نیازه چه مطلبی رو یاد بگیره؟
باز هم بگذریم....
روی خودتون کار کنین....آموزش ببینین، و بدونین چی آموزش میبینین. نه که یه سری واحد پاس کنین تا بعدش ببینین چی میشه؟ بعدش هیچی نمیشه! باید کار بلد باشی. علم عملی داشته باشی و همینطور دانش مالی کسب کرده باشی.
چند وقت دیگه برای مدرک شاید کسی تره هم خورد نکنه...اما همین الان برای آدم کار بلد، سر و دست میشکنن
موفق باشیم
سلام.
بعد از یک سال و خورده ای برگشتم که یه نگاهی به وبلاگ بندازم، یادم رفته بود تو کدوم وبلاک هست! حضرت گوگل سلام! فوتونیک بناب لطفا؟ نتیجه جستجو جالب بود. وبلاگ 1.5 سال آپدیت نشده ی من رتبه اول، وبسایت آپدیت شده ی دانشگاه رتبه ی سوم!!
بگذریم...
زدم تو کار نورپردازی...لااقل 0.5 درصد اشتراک وجود داشته باشه با گرایش ارشد! بله از اتاق فرمان اشاره میکنن 0.05 درصد هست!
اگه تجربه ی الان رو اون موقع داشتم، قطع به یقین میرفتم سراغ یکی از گرایش های مدیریت. الان میبینم که علوم مهندسی؛ هر چقدر هم پیشرفته باشن، تا مدیریتی وجود نداشته باشه تا جهت دهی کنه، نه تنها به هیچ دردی نمیخوره؛ بلکه باعث اتلاف منابع انسانی و مالی هم میشه. ( چه بسیار پروژه هایی که هزینه ها براشون صرف شده و افرادی رو به خودش مشغول کرده، و وقتی به نتیجه رسیده، دیدن که فایده نداشته!)
شدید به نیروی کار احتیاج دارم. نیروی کار متعهد، قانع و وفادار تا بشه این راه رو با هم ادامه بدیم. از دوستانی که ساکن تبریز هستن و تمایل به همکاری دارن، دعوت میکنم تشریف بیارن تا حضوری با هم صحبت کنیم. این هم شماره تماس جهت هماهنگی: 09358081256
سلام.
کلا به خلاصه نویسی علاقه زیادی دارم تو این وبلاگ! با اینکه معمولا متن هایی که مینویسیم با توضیحات همراه هست. بگذریم...
تو این مدت که دنبال کار و مشغول کار بودم، متوجه یه نکته شدم که بازم خلاصه میگم بهتون! ( یکی نیست بگه اصلا کسی میخونه این مطالب رو؟!!)
حتما اسم کتاب مردان مریخی، زنان ونوسی رو شنیدین. کتابی که به بررسی خلق و خصوصیات مردان و زنان در امورات زندگی مشترک پرداخته.
در مورد بازار کار و دانشگاه، تنها میتونم از این اصطلاح استفاده کنم:
بازار مریخی، دانشگاه ونوسی!!
کلا مطالبی که تو دانشگاه گفته میشه، بیش از 90% مزخرفات محض هست که فقط تو همون دانشگاه به درد همون اساتید میخوره که عرضه ندارن یه دستگاه جدید رو تولید کنن یا یه دستگاه قدیمی رو به روز کنن یا علمی تولید کنن که به درد نیاز روزانه صنایع بخوره... فقط بلدن الکی تحقیق کنن و نتیجه تحقیقات رو به زور چاپ کنن تا رتبه علمی! اونها تو دانشگاه تنزل پیدا نکنه که خدای نکرده حقوقشون کم بشه!
بگذریم....این قصه سر دراز دارد....